امروز ساعت 2 برام خاستگار اومد
و همه چیز دست به دست هم دادن تا من بله رو بگم
آغا من شوهر نمیخواااام پس چرا اونجا هیچی نگفتم چرا زبونم بسته شده
اونقدر خواهر خاستگارم باورش نمیشد و همش دعا میکرد و قربون صدقم میرفت که روم نشد بگم نه
عه جدی جدی داره جدی میشه هاااااا یا قمر بنی هاشم کمکم کن
درباره این سایت