محل تبلیغات شما

16

توی این 33 سال با چهارتا مرد آشنا شدم

اولین مردی که من عاشقش شدم و بعد چند سال بهش اعتراف کردم و اونم دوستم داشت, اما خانوادم مخالفت کردند و من چون سنم کم بود روم نشد که بیشتر اصرار کنم اون ازدواج کرد و الان با یه پسر 11 ساله از ثمره ازدواجش طلاق گرفته

من بعد از اون با مرد دیگه ای آشنا شدم  به هم خیلی وابسته بودیم و من خیلی دوستش داشتم خیلی و بعد از مراسم خواستگاری خانوادم به شدت مخالفت کردند بابام گفت اگه بازم اصرار کنی تو رو از خودمون طرد میکنیم  اون مرد خیلی بیرحمانه و به طرز زشتی منو رها کرد و چندی بعد ازدواج کرد و الان اون طلاق گرفته

سومین مردی که باهاش آشنا شدم یه پسر مهربون و خوش قلب بود دوستیمون به ازدواج کشید و خانواده اون مخالف بودند و اون هم خانوادشو انتخاب کرد, با یه دختر خیلی خوشگل ازدواج کرد و اونم الان طلاق گرفته

چهارمین و آخرین مردی که باهاش بودم اونقدری که من عاشقش بودم اون نبود , منو کنارش میخواست اما نه برای ازدواج و من ترکش کردم اونم الان طلاق گرفته

نمیدونم این سرنوشته یا .

من بعد از همه این سالها هنوز عشق این چهار مرد تو قلبمه و دوستشون دارم و نمیتونم با مرد جدیدی وارد رابطه بشم یا به خودم اجازه بدم که بخوام ازدواج کنم نه نمیتونم, میترسم بازم بشکنم , فقط منم که این وسط خورد میشم تحقیر میشم توی این سال ها افسردگی گرفتم قصد خودکشی داشتم کارای احمقانه ای برا تموم کردن این رنجی که میکشم کردم اما فایده ای نداشت, هنوزم روحم داره عذاب میکشه, نمیتونم فراموش کنم نه گذشته  رو نه عشق اون چهار نفرو , چند ساله که تصمیم قطعی خودمو گرفتم و قید ازدواجو زدم ,میخندم و شوخی میکنم و تا میتونم بیخیالم اما روحم داره عذاب میکشه و از من کمک میخواد



مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها